فرشته مهربون من ومحمود : آناهیدفرشته مهربون من ومحمود : آناهید، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

آناهید مهربون

دومین دندون فرشته کوچولو

بهترین کادوی آخر سالی واسه مامانی دیدن یه مروارید دیگه کنار اولین    مرواریدت بود شیرینم که امروز ظهر اتفاق افتاد ...درست یک ماه بعد از اولین    دندون..الهی فدات شه مادر                       رویش دومین مرواریدت مبارررررررررررک ...
30 اسفند 1391

آماده شدن برای سال نو

دختر عزیزم تا شب عید چیزی نمونده.. خریدامون وکارای خونه هم تقریبا تموم شده..میخوام لحظه تحویل امسال با سالهای قبل متفاوت باشه..اخه امسال تو اومدی پیشمون ومامانی وبابایی رو از تنهایی در اوردی ..ماهر سال لحظه تحویل خودمون دوتا بودیم..اما امسال یه خانواده سه نفره شدیم..قراره من وباباهمه عشقمون رو به پات بریزیم..امسال میخوام سفره هفت سین بندازم .نمیخوام هفت سینو رو میز بچینم.میخوام سه تایی لحظه تحویل سال دور سفره بشینیم ودستای همدیگه رو بگیریم وبرای سلامتی وخوشبختی همه و بعد واسه سلامتی وخوشبختی خودمون دعا کنیم..امسال برای اولین بار به نیتت خودم سبزه درست کردم..بابایی هم امروز واست دو تا گلدون شمعدونی خریده..یکی گلاش سفیده.اون یکی صورتی..فردا هم...
28 اسفند 1391

روزای آخر سال 91...

هورااااااا..امروز جیگر مامانی دل من وباباییشو آب کرد با این شیرینکاری هاش !امروز بابایی و من خونه رو تمیز میکردیم وشما هم خیلی خانم بودی و اصلا هم بی تابی نکردی ..خودت واسه خودت اواز میخوندی وبا اسباب بازیهات سرگرم بودی نفس طلاااااا تازگی یاد گرفتی میگی اد اد اد ...دددددد ..امروز بین کارام بهت سر زدم دیدم نشستی و واسه خودت داری میخونی دس دس دس دس  وداری دس دسی میکنی  فدای چشااااات ...اینقد با بابایی ذوقتو کردیم که نگو ..... خیلی شیرین شدی خانم طلای من.. امروز خیلی جمعه خوبی بود وشیرین ترین خونه تکونی مون بود توی این نه سال !اخه همش از تو انرژی مثبت میگرفتیم گلم..باور میکنی اصلا خستگی به تنمون نموند؟!!؟الهی فدای اون قدمات ب...
22 اسفند 1391

شیرین کاری های هفت ماهگی !

عزیز دلمون دیگه بدون کمک میتونه بشینه و اصلا خوابیدنو دوست نداره وقتی میخوابونیمش دستا وپاهاشو سیخ میکنه وداد میزنه  یعنی که بابایکی بیاد منوبنشونههههههههه دستاشو که میگیریم خودشو نیم خیز میکنه که بتونه بشینه وقتی هم که نشست شیطنتای شیرینش شروع میشه دستشو تاجایی که میتونه دراز میکنه تا وسیله یا اسباب بازی  مورد هدفش رو بتونه بدست بیاره یعنی من عاشق این حرکتشم .. انقد که میخوام از ذوق این کارش خودمو خفه کنم!!! وای به حالی که اون چیزی که مورد علاقه شه مثل(تیکه نون-شونه سرش-گوشی من-کنترل تلویزیون)رو از دستش بگیرم...اول خودشو میلرزونه بعدش به من نیگا میکنه وبا غیظ میگه ااااههههههههه (یعنی میخوامش) ومرحله بعد گریه با بغضه!که دل آدمو کباب میکنه وم...
20 اسفند 1391

لحظه هایم باتو ....

چه آرامشی دارم هنگامی که کنارت می آرامم .. چه حس خوبی دارم هنگامی که دست کوچکت را می بویم ومی بوسم .. چه زیباست وقتی با چشمان زیبایت به رویم لبخند میزنی .. چه شیرین است وقتی با سر انگشتان کوچکت صورتم را حس میکنی .. چه دلنشید است شنیدن صدایت وقتی میخوانمت پاسخم میدهی .. چه لحظه ای خواهد شد زمانی که مادرم بنامی .. چه لحظه ای خواهد شد زمانی که اولین قدم ها را برداری ..       عشقم .. چه لحظه های نابی ست با تو بودن ودر هوایی که تو هستی نفس کشیدن .. چه لحظه های قشنگی با تو دارم .لحظه های با توبودن را چه دوست میدارم ..       ...
16 اسفند 1391

غذاهایی که تا امروز میل کردم !

     غذاهایی که تا امروز خوردم به ترتیب : فرنی با شیر مامانی..فرنی باشیر محلی..فرنی بدون شیر..حریره بادوم..سوپ مرغ ساده.. سوپ مرغ با جعفری..سوپ ورمیشل..عصاره گوشت..سوپ کفتر چاهی)بابایی برام باتفنگ بادی شکار کرد ! (            میوه هایی که تناول کردم: سیب..خرما..موز..لیموشیرین              دسرهای مورد علاقه من: شیرموز..شیرخرما..شله زرد               نوشیدنی مورد علاقه: فقط وفقط شیر مامانیم ! دیگه هیچی ! مامانیم حتی آب...
14 اسفند 1391